1- تاریخ را که نگاه می‌کنیم، با نام‌های بزرگی مواجه می‌شویم که – فارغ از القاب و اوصاف این افراد و وابستگی آنها یا پیروان‌شان به مسلک و مرامی خاص - از کنار آنها به سادگی نمی‌توان گذشت. حسین یکی از این نام‌هاست و ابراهیم هم نامی دیگر. می‌خواهم در چند سطر کوتاه مهمترین بخش زندگی این دو را (یعنی واقعه کربلا و ماجرای قربان کردن فرزند) از حیث مبنای عمل با هم مقایسه کنم، بی‌آنکه اصل اساسی انسان بودن این دو شخص را فدای جدال‌های قومی و عقیده‌ای درباره آنها کنم.

2- به گمانم یکی از بهترین تعابیر درباره مبنای عمل ابراهیم همان است که کیرکگور، فیلسوف مشهور دانمارکی قرن نوزدهم در کتاب «ترس و لرز» آورده و از این رهگذر قیاسی می‌کند آن وضع را با جدایی خودش از محبوبش رگینا (رجینا) اولسن. ماجرایی که فیلم «هامون» مهرجویی با بازی درخشان خسرو شکیبایی تعبیری امروزین از آن به دست می‌دهد. به‌طور خلاصه کیرکگور سه شیوه زندگی: حسانی (برخورداری از لذت)، اخلاقی (برحسب وظیفه اخلاقی) و مذهبی (مبتنی بر تعلیق داوری اخلاقی و درنتیجه موجب ایجاد ترس و لرز و تردید و گمان در فرد) تشخیص می‌دهد و در مورد شیوه زیست مذهبی، تعبیر جهش ایمان را ذکر می‌کند که حاکی از گمان و عدم اطمینان مندرج در شیوه زندگی مذهبی است.

3- در مورد واقعه محرم سال 61 هجری، نیازی به همین شرح مختصر هم نیست، چرا که بارها و بارها به شیوه‌های گوناگون بیان شده است. تنها باید به این نکته اشاره کرد که بنا به باور شیعه، حسین به سبب مقام امامت، واصل به یقین است ولذا رفتار او در کربلا از همین یقین ناشی شده است.

4- می‌بینیم که یکی از مهمترین تفاوت‌های تفکر مسیحی و روایت شیعی از اسلام وجود شک و گمان یا یقین است. این مسئله در عین حال که بسیار مهم است اما بحثی می‌طلبد خارج از توان و حوصله نگارنده. اما وقتی از منظر انسانی (نه فرابشری) به این دو رویداد می‌نگریم، به نکته‌ای می‌رسیم که هدف این نوشتار است: یکی از سر یقین جان خود را و خانواده‌اش را فدا می‌کند و دیگری به‌رغم تردید جان فرزندش را (که کم از جان خودش نیست). اگر بخواهیم ارزش‌گذارانه بنگریم، کدام رفتار وزن انسانی و اخلاقی بیشتری دارد؟ کدام یک از این دو رفتار دشوارتر است؟  جان گذاشتن بر سر یقین یا بر سر گمان؟ والسلام.

الف. تنها