فقر ادبیاتی؟!
آلیس نوشته یودیت هرمان. این کتابی بود که در روزنامه سلامت معرفی شده بود . نوشته بودند که اثر برگزیده شده (دقیقا یادم نیست چه نوشته بودند و روی کتاب هم تنها نوشته شده اثر برگزیده و برنده تندیس جایزه ادبی روزی روزگاری).همان روز که خبر را میخوانیم (من و مادرم) از بس که ذوق زده ایم از یک کتاب جدید که برگزیده هم شده، به شهر کتاب میرداماد میرویم و میخریمش...
هنوز تمامش نکردم، تقریبا نصف شده، اما خواندش را ادامه میدهم شاید تا آخرش بفهمم چه چیزش برگزیده شده و چرا اینقدر نقد خوب گرفته...
آخر به نظر من خیلی نچسب و سرد و بی روح است. جملات کوتاه کوتاه و بریده حتی در حد کلمات بهم چسبیده... شخصیت ها با توصیف های ناقص انگار که قرار بوده از قبل بشناسیشان. این را فهمیده ام که موضوع مرگ است اما اگر قرار است کتاب حسی را به من منتقل کند کاملا ناکام مانده... چون فرا صبح که بلند میشوم یادم میرود که چی خوانده ام و تا کجا و بر خلاف عادت معمولم برای اینکه بدانم کجا هستم باید از " چوب الف" استفاده کنم. ( برای خواندن جنگ و صلح هم اینکار را نکردم)
وب را هم جستجو کرده ام ، همه تحسینش کرده اند و از مترجمش هم تعریف... محمود حسینی زاد مستقیما از آلمانی ترجمه اش کرده، در ظاهر خرابکاری مترجم هم نمیتواند باشد، پس چیست؟
شاید این است... ما ( شایدم فقط من) از قافله ادبیات دنیا عقب مانده ایم... چندین سال است که کتابهای خوب ترجمه نمی شوند. چندین سال است که نمیدانیم بزرگان ادبیات در دنیا چه می نویسند. فقط می توانم با حسرت در وب جستجو کنم و به جلد و عناوین ( آنهم فقط آنهایی که به زبان انگلیسی نوشته یا ترجمه شده باشند) کتابهای پرفروش نگاه کنم بدون اینکه بتوانم بخوانمشان. خب شاید در این چند سال کم کم نوع نوشتن نویسندگان تغییر کرده باشد. شاید شیوه های جدید پیدا شده باشد آنهایی که کمک می کردند تا گذار از جملات و توصیف ها به کلمات به هم چسبیده را درک کنیم. اما این اتفاق نیافتاده و ما آن کتابها را نخوانیده ام و ناگهان روبرو میشویم با یکسری کلمات که کنار هم قرار گرفته اند و باید به تو مفهومی را القا کنند. تا میایی رابطه برقرار کنی رشته قطع می شود و اینکه کلا هاج و واج میمانی که این شخصیت اصلا یعنی چی و اینجا چه کار میکند؟ چون تو لازم داری که ارتباط بین شخصیت ها را درک کنی تا بتوانی احساساتشان را درک کنی... شاید این وسط کتابهایی نوشته شده که می توانست این تغییرات را کم کم جا بیاندازد و نشده...
البته شاید هم اینطور نباشد و فقط مسئله این باشد که این نوع کتاب ها مورد پسند من نیست و از درک من خارج است. احتمال کمی هم وجود دارد که مترجم خیلی خوب ترجمه نکرده باشد... اما حتی اگر اینطور باشد باز هم من میگویم ما داریم از نظر ادبیات فقیر می شویم(به خصوص در بخش ترجمه کتابهای خارجی). برای فهمیدنش کافی است نگاهی بیاندازم به خریدهای چند سال گذشته و بخشی از کتابخانه که برای کتابهای جدید خالی مانده است.
نکته: اگر این مطلب را در بخش معرفی کتاب می گذارم فقط دلیلش این است که نمیدانم به غیر از اینجا کجا می تواند باشد...