دو سه روزی بود که بی کتاب بودم و پول خریدنش رو هم نداشتم، می خواستم برم بخوابم ولی دلم می خواست قبلش چیزی بخونم .یه نگاهی به کتابخونه انداختم، چشمم افتاد به این کتاب که در برابر خوندش مقاومت می کردم ، این اسم شرقی برام کشش نداشت و تعریف های مادرم هم موثر وقع نشده بود.

با خودم گفتم خوندن چند صفحه اش که باعث بشه بخوابم ضرری نداره و برش داشتم....

تا نصف شب یکریز به خوندن ادامه دادم و باعث شد که تمام روز بعد رو سرکار خواب آلود باشم.3 روز خوندم ، گریه کردم، خندیدم، مبهوت شدم، و عصبانی شدم... اونقدر که می خواستم دیگه نخونمش اما نمی تونستم.

"هزار خورشید تابان" به طور کلی تاریخ مختصری از افغانستان و به خصوص سلطه طالبان رو بیان می کنه و خصوصاً به سرنوشت گره خورده 2 زن می پردازه، مریم و لیلا...

خالد حسینی به زیبایی از زندگی مریم شروع میکنه و بعد به زندگی لیلا وارد میشه و نهایتا با هم مسیر شدنشون – با ازدواج با رشید- ماجرا رو ادامه میده و به پایان می رسونه.

غیر از سبک نوشتن کتاب و بیانش که زیباست، توجه نویسنده به مسائل و ریز بینی اون و همینطور توصیف و شرح روزگار مردم افغان خیلی جلب توجه میکنه. به خصوص وضعیت زنان در زمان سلطه طالبان . با اینکه خیلی به جزئیات پرداخته اما به هیچ وجه کسل کننده نیست. دید خالد به مسائل و مشکلات زنان و ستم هایی که بهشون شده و میشه و حتی ارائه راهکارهایی در این مورد – با نشون دادن زیبایی و قدرت همبستگی زنانه- بی نظیره.

در بسیاری از قسمت های کتاب جمله های بی نظیری دیدم که نویسنده درستی شان رو بهم ثابت کرد:

" ... جلیل گذشته از این ها در کروخ و فرح زمین داشت. مالک سه فرش فروشی ویک فروشگاه لباس و یک بیوک رودماستر مشکی مدل 956 بود. یکی از مردهای صاحب نفوذ به شمار می رفت... یک آشپز و یک راننده داشت و سه زن در خانه اش خدمت می کردند، ننه یکی از این سه زن بود تا شکمش بالا آمد.

... صیح کله صحر یکی از روزها که ننه بیرون کلبه به مرغ ها دانه می داد، گفت"گاهی آرزو می کنم پدرم دلش را داشت و یکی از ابزارهای تیزش را بر می داشت و ار شرف خود دفاع می کرد. این جوری برای من بهتر می شد...شاید برای تو هم بهتر می شد، تو را هم از این غم و غصه که بدانی کی هستی خلاص می کرد. اما پدرم ترسو بود، دل این کار را نداشت." ننه گفت جلیل هم دلش را نداشت که از شرف خود دفاع کند. در برابر خانواده اش و قوم و خویش زن هایش بایستد و مسئولیت عملش را بپذیرد. با جای آن پشت درهای بسته معامله سریعی برای حفظ آبرو انجام داد. روز بعد ننه را واداشت تا بار و بندیلش را از قسمت خدمتکارها که در آن به سر می برد ،جمع کند و از خانه برود. " می دانی برای دفاع از خود به زن هاش چی گفت؟ گفت من خودم را بهش تحمیل کردم. این تقصیر من بود. دیدی؟ معنی زن بودن توی این دنیا همین است" . ننه کاسه دان مرغ ها را به زمین گذاشت و چانه مریم را با انگشتی بلند کرد." به چشم هایم نگاه کن مریم... این حرف آویزه گوشت باشد، دخترم، مثل عقربه قطب نما که همیشه رو به شمال است انگشت اتهام مرد همیشه یک زن را پیدا می کند. همیشه یادت باشد مریم."

با خوندن کتاب از لذت چای خوردن دو هوو تا رنج سزارین بدون بیهوشی، از تحقیر برای دیدن فرزند تا شکوه شجاعت و فداکاری،از طنز گدای سمج تایتانیک تا وحشت حضور طالبان رو احساس کردم.  و با تعجب فهیمدم تمام اینها مال زمان های دور نیست.

" نام وطن ما اکنون امارات اسلامی افغانستان است. این قوانینی است که ما اعمال می کنیم و شما اطاعت:

همه شهروندان باید روزی 5 بار نماز بخوانند اگر وقت نماز سرگرم کار دیگری باشید، کتک می خورید.

همه مرد ها باید ریش بگذارند اندازه درست حداقل به اندازه یک مشت زیر چانه است اگر از این فرمان اطاعت نکنید کتک می خورید.

همه پسر ها دستار می بندند. پسر ها کلاس یک تا شش دستار مشکی به سر می گذارند و پسرهای دبیرستان دستار سفید.

همه پسرها باید لباس اسلامی بپوشند. یقه پیراهن بسته خواهد بود.

آواز خوانی ممنوع، رقص ممنوع، ورق بازی ، شطرنج، قمار و بادبادک هوا کردن ممنوع است.

کتاب نوشتن، تماشای فیلم و نقاشی کردن ممنوع است.

اگر مرغ عشق نگه دارید کتک می خورید، پرنده های شما هم کشته می شوند.

اگر دزدی کنید دستتان از مچ قطع می شود، اگر باز هم دزدی کنید پایتان بریده می شود.

اگر مسلمان نیستید در جایی که مسلمانان شما را می بینند عبادت نکنید. اگر بکنید کتک می خورید و زندانی می شوید.

اگر بکوشید مسلمانی را به دین خود دعوت کنید اعدام می شوید.

زن ها توجه کنند:

همیشه در خانه می مانید. برای زنان صحیح نیست که بی هدف در خیابان ها بگردند، اگر از خانه بیرون می آیید باید یک محرم، خویشاوند مرد، همراهتان باشد. اگر در خیابان شما را تنها ببینند کتک می خورید و به خانه فرستاده می شوید.

آرایش ممنوع است، جواهرات ممنوع است، لباس های چشم گیر نمی پوشید. حرف نمی زنید، مگر چیزی از شما بپرسند. چشمتان نباید به چشم مردها دوخته شود. در ملاء عام نمی خندید. اگر بخندید کتک می خورید. ناخن هایتان را لاک نمی زنید اگر بزنید یک انگشتتان قطع می شود. مدرسه رفتن برای دختر ها قدغن است، همه مدارس دخترانه بی درنگ تعطیل می شوند. کار کردن برای زن ها ممنوع است. اگر جرم زنا سنگسار می شوید. گوش کنید . خوب گوش کنید. الله اکبر"

البته فکر می کنم این ها به نظرم آشناست و ما هم تا این مرحله فاصله چندانی نداریم. بنابر این خوندنش می تونه مفید باشه

نهایتاً خالد حسینی با نوشتن این کتاب گام بلندی در معرفی مردم و کشورش برداشته ، به طوریکه دیدگاه خود من رو نسبت به افغان ها به کلی عوض کرده و این نشون دهنده وظیفه و اهمیت کار نویسنده های هر کشور و نمونه ای برای نویسندگان خودمون هست.

 

مترجم : مهدی غبرائی

انتشارات: نشر ثالث

قیمت:َ5800